کد مطلب:317272 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:269

حرکت امام حسین از مدینه به مکه و کربلا
امام حسین (ع) در این مرحله از دوران حساس تاریخ اسلام قصد عزیمت به سمت مكه را داشت و لذا در نامه ای به برادرش محمد بن حنیفه نوشت: من به خواست خداوند مدینه را ترك می گویم و



[ صفحه 94]



به مكه حریم امن الهی خواهم رفت و برای این سفر هم برادرم عباس (ع) و سایر برادران و فرزندان برادرانم و شیعیانم آماده شده اند...

و به این ترتیب امام حسین (ع) در حالی كه برادران و عزیزان و خواهران و شیعیانش را همراه برداشته بود، در شب 28 رجب سال شصت هجری مدینه را ترك گفت و پس از شش روز پیمودن راه در تاریخ 3 شعبان به مكه حریم امن الهی وارد شد و از آن تاریخ تا هشت ذی الحجه یعنی به مدت یكصد و بیست و پنج روز امام حسین (ع) و یاران باوفایش در مكه اقامت كردند و مكررا جلسات و گفتگوهایی را با شخصیتها و افراد سرشناس صورت دادند.

اما از آنجایی كه حفظ حرمت الهی برای امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) از اهمیت زیادی برخوردار بود، آن حضرت (ع) توجه دقیقی به این معنا داشتند كه مبادا خون آنها در كنار كعبه ریخته شود زیرا یزید بن معاویه مأمورانی را به صورت مخفی به مكه فرستاده بود تا در مراسم حج امام حسین (ع) را ترور كنند [1] .

در همین ایام نامه های كثیری از طرف مردم عراق برای امام حسین (ع) ارسال گردید و امام علی (ع) را به كوفه دعوت كردند و وعده های حمایت و جانفشانی به او دادند. [2] و به این لحاظ امام حسین (ع) با نوعی



[ صفحه 95]



اتمام حجت تاریخی نیز روبه رو گردید البته این عامل یعنی دعوت كوفیان از امام حسین (ع) كمترین انگیزه ی امام حسین (ع) جهت حركت به سوی كربلا و كوفه بود، چرا كه مهمترین عامل در جهت قیام امام حسین (ع) و حركت ایشان از مدینه به مكه و كربلا، یكی فشار یزید و عوامل او برای اخذ بیعت از امام حسین (ع) بود و مهمتر از آن انگیزه ی امر به معروف و نهی از منكر بود كه در كلام امام (ع) تبلوری خاص داشته است. [3] در این خصوص امام حسین (ع) در نامه ای به برادرش محمد بن حنیفه می نویسد:

«من فقط برای بوجود آوردن اصلاح در امت جدم قیام می كنم و می خواهم به سیره ی جدم و پدرم علی (ع) امر به معروف و نهی از منكر كنم...» [4] .

امام حسین (ع) به دنبال دعوت جمعیت كثیری از كوفیان از وی، پسرعموی خود، مسلم بن عقیل را جهت آماده سازی شرایط و سازماندهی هواداران و شیعیانش به كوفه فرستاد، و خود نیز برای جلوگیری از شكسته شدن حریم الهی و خون ریزی و كشته شدن در



[ صفحه 96]



مكه، تاریخ هشتم ذی الحجه سال 60 هجری شهر مكه را به سمت كوفه و عراق ترك كردند [5] .

«ابن عباس می گوید: حسین (ع) به عبدالله بن زبیر، كه وی هم به خاطر خودداری از بیعت با یزید از مدینه خارج شده و در مكه اقامت گزیده بود، فرمودند: پدرم علی (ع) فرمودند: اگر كسی در مكه كشته شود احترام كعبه شكسته می شود دوست نمی دارم آنكس من باشم... و اگر من یك وجب هم بیرون از شهر مكه كشته شوم از اینكه داخل آن كشته شوم بهتر خواهد بود، زیرا من این موضوع را می دانم كه اگر در هر نقطه ای باشم بنی امیه به من دست خواهند یافت تا اینكه بتوانند به اهداف خود برسند و همانطوری كه یهود احترام روز شنبه را نگه نداشتند و به فرمان خداوند تجاوز كردند، [6] بنی امیه هم دستور خداوند را پاس نمی دارند و در حق من ستم و تجاوز اعمال خواهند كرد» [7] .

به این ترتیب بود كه دور جدیدی از جانفشانی های آقا ابوالفضل العباس (ع) شروع شد و پروانه وار بر گرد شمع وجود سید شهداء امام حسین (ع) می گردید. همانطوری كه در فصول قبل اشاره گردید، در این سفر حساس حضرت ابوالفضل (ع) مناسب و مسئولیت های بسیار زیادی



[ صفحه 97]



را برعهده داشته است كه همه ی این مناسب و مسئولیت ها بعدها به عنوان القاب حضرت عباس (ع) مطرح گردیدند.

از جمله اینكه حضرت عباس (ع) پرچمدار لشكر بودند، مسئول تهیه آب جهت لشكریان و همراهان و بالاخره ستوران و چهارپایان كاروان بودند آن هم در محیطی بیابانی و شنزار كه آب در آنجا حكم كیمیا داشت. از دیگر مسئولیت های خطیر حضرت عباس (ع) در این سفر می توان به مسئولیت مهم رسیدگی و رعایت حال بانوان و مخدرات رسالت و اهل بیت (ع) و مسئولیت فرود آوردن و سوار كردن آنها به هودج های شتران، اشاره كرد.

منابع تاریخی می گویند كه حضرت عباس (ع) در طول مسافرت كربلا و در دستگاه امام حسین (ع) هفده منصب حساس داشته است كه پاره ای از آنها به شرح زیر بوده است: سپهسالاری، علمداری، صاحب منصب فرماندهان، كشیك خیام، دربان مخصوص، وزیر مشاور، سقای لشكر، فرمانده قشون، نگهبان و مراقب اطفال و زنان حرم، جنگجو، تعلیم دهنده، مذاكره كننده با دشمن، مركز مراجعات مردمی و جوابگویی به مراجعین، راهنما و...

حضرت ابوالفضل العباس (ع) به خوبی از عهده ی همه ی این وظایف برآمده و در برابر امام حسین (ع) و آزمایش عظیم الهی سربلند، پیروز و موفق شد. البته باید متذكر شد كه هر یك از این وظایف چنان عظیم،



[ صفحه 98]



خطیر و مهم بودند كه در شرایط عادی نیز از عهده ی هر كسی ساخته نیست، چه رسد به زمان و شرایط حساس جنگی، و آن حضرت (ع) در شرایط سخت جنگی از عهده ی همه این مناصب هم زمان با هم به خوبی برآمدند و در واقع پشت و پناه امام حسین (ع) بودند.

در ادامه ی مبحث باید اشاره شود كه در این كتاب سعی و قصد بر پی گیری تاریخ دقیق عاشورا و قیام امام حسین (ع) و جزئیات تاریخی این حركت عظیم نیست - هر چند كه موضوع كتاب با قیام امام حسین و حادثه ی كربلا با هم پیوند تمام دارند - بلكه چون هدف عهده ترسیم خطوط جانفشانی حضرت عباس (ع) است لذا به حوادث تاریخی مربوط به قیام به صورت اختصار اشاره می شود و سریع از آنها گذشته می شود تا به مراحل حساس و فداكاری ها و رشادت های حضرت عباس (ع) در صحنه ی كربلا برسیم.

همینطور كه در صفحات گذشته عنوان شد، امام حسین (ع) پس از فرستادن سفیر خود مسلم بن عقیل به كوفه، خود و همراهانش بدون اطلاع از سرنوشت مسلم، در تاریخ هشتم ذی الحجه سال 60 هجری مكه را به قصد كوفه ترك كردند و در طول راه پس از طی پهن دشت حجاز، سفیر دیگری به نام عبدالله بن یقطر را به سوی كوفه روانه كردند تا از وضع نماینده اش مسلم بن عقیل باخبر شود.



[ صفحه 99]



سفیر دوم امام حسین (ع) در محل قادسیه به دست فرمانده ی سپاه دشمن، بنام حصین بن نمیرد دستگیر و به كوفه نزد عبیدالله بن زیاد فرستاده شد و در آنجا او را به وضع فجیعی به شهادت رساندند.

امام حسین (ع) وقتی به نزدیكی كوفه رسیدند از شهادت مسلم آگاه شد، ولی علی رغم اینكه از رهگذران در طول راه اخبار ناگواری از اوضاع كوفه می شنید و از رفتن به كوفه او را برحذر می داشتند اما امام حسین (ع) هرگز پشت به دشمن نكرده و برنگشت و به منظوری كه خود را از هر كس نسبت به آن آگاه تر بود، تصمیم گرفت كه خود را به كوفه برساند.

عبیدالله بن زیاد كه به تازگی به جای نعمان بن بشیر حاكم كوفه شده بود لشكری به تعداد چهار هزار نفر به فرماندهی عمر بن سعد ابی وقاص به سوی امام حسین (ع) فرستاد، [8] و این در حالی بود كه تا شب عاشورا تمام قوای مسلح امام حسین (ع) به 72 تن رسیده بود. عمر بن سعد به دنبال این مأموریت ابتدا سفیرانی جهت مذاكره با امام حسین (ع) فرستاد و پس از آن نتایج مذاكره را به عبیدالله بن زیاد منعكس كرد [9] ولی در جواب او ابن زیاد شدت عمل بیشتری از عمر بن سعد مطالبه كرد و از او خواست به هر شكل ممكن از امام حسین (ع) بیعت



[ صفحه 100]



بگیرد و یا اینكه امام حسین (ع) و همراهانش را به شهادت برساند ولی قبل از هر چیز و در اسرع وقت می بایست آب را در محاصره بگیرید و امكان دسترسی و استفاده از آب را از امام حسین (ع) و یارانش سلب كند و این عمل ناجوانمردانه ترین عمل ممكن در آن صحرای سوزان كه به صحرای «طف» مشهور است، بود.

تاریخ به یاد دارد كه هنگامی كه در جنگ صفین نیروهای امام علی (ع) موفق شدند بر آب دسترسی یابند، معاویه كسی را نزد مولا علی (ع) فرستاد و تقاضای استفاده ی از آب جهت سپاهیانش نمود. حضرت علی (ع) علی رغم اینكه تقاضای معاویه، تقاضای یك امیر یاغی بر علیه حكومت اسلامی بود، فورا تقاضای او را پذیرفت و نیروهایش را از محل محاصره ی آب به عقب كشید.

پیامبر (ص) نیز در جنگ بدر علی رغم توانمندی و تسلط بر چاه های بدر، دست به چنین عملی نزد در حالی كه دشمنان او مشرك و كافر بودند، این عمل را روا ندانست و آب را بر دشمنان قطع نكرد.

ولی در جریان واقعه كربلا ذریه ی رسول الله (ص) به همراه سایر اهل بیت (ع) از زن مرد و صغیر و كبیر پس از طی مسافتی بسیار طولانی در صحرای سوزان حجاز و عراق، در دشت سوزان «طف» با لب تشنه به محاصره در می آیند و دشمنان آنها كه عنوان اسلام و مسلمانی را نیز بر خود



[ صفحه 101]



نهاده اند و به اصطلاح اهل قبله و نماز هستند چنین عمل زشت و كریهی را درباره ی نوه ی رسول الله (ص) مرتكب می شوند.

آری عبیدالله بن زیاد دستوری به شرح زیر در خصوص قطع آب بر حسین (ع) و یاران و اهل بیتش (ع) برای عمر بن سعد ارسال كرد: «اما بعد میان حسین (ع) و یاران وی و آب حایل شو كه یك قطره از آن ننوشند، همانطور كه با متقی پاكیزه خوی مظلوم، عثمان بن عفان رفتار كردند» [10] به دنبال این فرمان عمر بن سعد در هفتم محرم سال 61 هجری سه روز قبل از عاشورا و شهادت امام حسین (ع) عمرو بن حجاج را با پانصد سوار فرستاد تا نهر علقمه و رود فرات را در محاصره بگیرند و از دسترسی امام و یارانش به آب جلوگیری كنند. [11] .

در چنین شرایطی بود كه امام حسین (ع) برادرش ابوالفضل العباس (ع) را فراخواند و او را همراه با سی سوار و بیست پیاده، جهت پر كردن بیست مشك آب مأمور كرد. حضرت عباس (ع) به همراه یارانش شب را جهت اجرای این مأموریت خطیر انتخاب كردند و خود را به نزدیكی آب رساندند و در پیشاپیش این دسته نظامی كه فرماندهی آن با حضرت عباس (ع) بود، نافع بن هلال با پرچم حركت می كرد.



[ صفحه 102]



در نزدیكی آب نیروهای دشمن به حضرت ابوالفضل (ع) و یارانش حمله ور شدند تا آنكه آنها را از پر كردن مشكهای آب بازدارند، اما با یورش جانانه حضرت عباس (ع) و نافع بن هلال نیروهای دشمن به عقب نشستند و به این صورت فرصتی جهت پر كردن مشكهای آب فراهم شد.

پس از پر كردن مشك های آب مجددا عمرو بن حجاج مأمور حراست آب راه را بر حضرت عباس (ع) و یارانش بست و در این موقع درگیری مختصری میان طرفین درگرفت و منجر به زخمی شدن و یا كشته شدن یك نفر از دشمنان اهل بیت (ع) گردید. نهایتا عملیات آب رسانی حضرت عباس (ع) و همراهانش قرین موفقیت بود و آنها توانستند سربلند مشكهای پر از آب را به پیشگاه مولا و سرورشان حسین (ع) ببرند. [12] و به خاطر همین فداكاری عظیم یعنی تهیه ی آب برای اهل بیت (ع) بود كه حضرت عباس (ع) ملقب به سقا شدند [13] .

حضرت عباس (ع) چه در شب هفتم محرم و در عملیات گروهی كه جهت تهیه ی آب به كنار رود علقمه رفته بود و چه در روز عاشورا هنگامی كه تنهایی جهت فراهم كردن آب به رود فرات پای نهاد، علی رغم اینكه خود تشنه لب و خسته بود، حتی قطره ای از آب ننوشید، مگر



[ صفحه 103]



آنكه تمام همتش را بر سیراب كردن امام حسین (ع) و زنان و كودكان اهل بیت (ع) گذاشت. و بدین جهت است كه حضرت عباس (ع) بنده ی صالح خداوند و ساقی تشنگان نامیده شده است.



دوست دارم، گام عطشان تو را سیراب سازم

گرچه خود، از تشنه كامی بر لب دریا بسوزم [14] .


[1] اخبار الطول، دينوري، صفحه 277 و 276.

[2] مروج الذهب جلد 2، صفحه 58.

[3] در خصوص انگيزه ي قيام امام حسين (ع) و تحليل عوامل سه گانه فوق الذكر ر. ك حماسه ي حسيني، مرتضي مطهري، ج 2، انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، تهران 1369 و سيري در سيره ي ائمه اطهار، مطهري، صص 89 - 95.

[4] بحارالانوار، ج 44، صفحه 329 و حماسه حسيني ج 2، ص 31 و ص 250.

[5] ر. ك؛ مروج الذهب، مسعودي، ج 2، صص 58 - 63. و اخبار الطوال، دينوري، صص 278 - 290.

[6] سوره بقره، آيه 65.

[7] زندگاني حضرت ابوالفضل (ع) صفحه 74 - 75.

[8] تاريخ يعقوبي، ج 179، 2 و تاريخ فخري، ص 15 و تاريخ سياسي اسلام، ص 349.

[9] تاريخ طبري، ج، 7، صفحه 3004 و اخبار الطوال، صفحه 299.

[10] تاريخ طبري، ج 7، صفحه 3006 و اخبار الطوال، ص 301.

[11] تاريخ طبري، ج 7، صفحه 3006 و اخبار الطوال، ص 301.

[12] تاريخ طبري، ص 3007 و ص 3006 و اخبار الطوال، ص 302 و ص 301.

[13] بحارالانوار، ج 44، ص 388.

[14] اشك شفق، حبيب چاپچيان (حسان)، ص 325، به نقل از زندگاني حضرت ابوالفضل (ع)، ص 91.